نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي




 

علوم رياضي از اموري بحث مي کند که تجرد آن از ماده در ذهن ممکن و صحيح باشد. علوم رياضي در چند قسم منحصر است، زيرا يا مربوط به کم متصل است يا کم منفصل و هر يک يا در شيء قرار مي گيرند يا نه. اولي هندسه است، دومي هيئت و سوم عدد و چهارم موسيقي است. طاش کبري زاده جداگانه علوم حساب، علم حساب تخت و ميل، حساب خطائين، علم حساب درهم و دينار، علم حساب دور و وصايا و علم حساب العقود، علم حساب الفرائض، علم حساب النجوم و علم حساب الهواء را تعريف کرده است (1).
رياضيات در دوره هاي بسيار کهن وجود داشته است. بشر عدد را از فرد و زوج شروع کرده و انگشتان دست، فکر اعداد بزرگتر را به او تفهيم کرده است (2). دستگاه هاي رياضي هر يک بر تعدادي تعاريف اوليه و اصول موضوعه استوار است.
پيش از يونانيان، بعضي اقوام قديم مانند مصري ها و بابلي ها اطلاعات رياضي را در حل مسائل علمي، از طريق تجربه حاصل کرده بودند. با آمدن يوناني ها، اطلاعات رياضي وارد مرحله ي جديدي شد (3).
رياضيات به رشته هاي گوناگوني تقسيم مي شود، مانند حساب که در آن اعداد يا روابط ميان اعداد و اعمال بر اعداد را مطالعه مي کند و در حل مسائل از آن بهره مي جويد يا جبر که خواص اعمال حساب بر اعداد و تحقيق در روابط عمومي اعداد را از راه کاربرد علامات تعميم مي دهد و از فوايد عمده ي آن تعيين مقادير مجهول به کمک حل معادلات است، هندسه که موضوع آن خواص فضا، مکان و اشياي داخل فضاست؛ مثلثات که موضوع آن روابط عددي ميان اضلاع و زواياي مثلث است؛ حساب ديفرانسيل يا حساب فاضله که موضوع آن تحقيق در تغييرات توابع است و حساب انتگرال يا حساب جامعه که موضوع آن تعيين توابع از روي مشتقات يا ديفرانسيل هاي آنهاست و مانند آنها تقسيم مي شود.
تاريخ از وجود رياضيات نسبتاً پيشرفته در پادشاهي هاي سومر ( هزاره ي سوم ق.م ) آکد و بابل ( هزاره ي دوم ق.م ) و آشور ( اوايل هزاره ي يکم ق.م ) خبر مي دهد. دستگاه اعداد سومريان بر اصل دهدهي افزودني بود، ولي بابليان آن را به دستگاهي برپايه ي شصت ( ستيني ) تبديل کردند.
يونانيان از دستاوردهاي بابليان و مصريان و ديگر اقوام کهن بهره ي فراوان بردند. اقليدس ( 300 ق.م ) و فيثاغورث، ارشميدس و بسياري ديگر تحقيقات فراواني در رياضيات کردند. هنديان نيز در رياضيات کار کردند. مسلمانان ميراث گذشتگان را تکميل نمودند. منابع آنان علاوه بر آثار يوناني، کتب ايراني و هندي نيز بوده و نخستين و مهم ترين دستاوردهاي مسلمانان در رياضيات، سامان دادن به کاربرد و ارقام هندي که اکنون در مغرب زمين ارقام عربي خوانده مي شود، بود. مسلمانان در حساب نظريه ي اعداد، جبر، هندسه و مثلثات، دستاوردهايي بزرگ داشتند و در مثلثات پيشرفت هايي حاصل کردند. از ميان مهم ترين رياضيدانان مي توان به افراد زير اشاره کرد: 1- ابوعبدالله محمد بن موسي خوارزمي مؤلف کتاب المختصر في حساب الجبر و المقابله و کتاب الجمع و التفريق بحساب الهند، 2- ابوعبداله محمد بن عيسي ماهاني کرماني که بيشتر به تحقيق در مسئله ي ارشميدس شهرت يافته، 3- بنوموسي به نام هاي محمد، احمد و حسن از مردم خراسان که هر سه رياضيدان بوده و در بغداد بسر مي بردند. از کتاب هاي آنان، معرفة مساحة الاشکال البسيطه و الکريه و تجرير مخروطات ابلونيوس مي باشد، 4- ابوعبدالله محمد بن جابر بن سنان بتاني که در تکامل مثلثات کوشيد، 5- ثابت بن قره که حجم سهميوار را محاسبه کرد و راه حل هندسي برخي از اشکال درجه ي سوم را به دست آورد، 6- حبش بن حاسب ( 250 / 260 ق ) که به احتمال فراوان اصطلاح ظل ( تانژانت ) در مثلثات را وضع کرد، 7- ابوالحسن احمد بن ابراهيم اقليدسي ( از 341 ق ) مؤلف الفصول في الحساب الهندي استخراج کعب از اعداد منطق و اصم را وضوحاً با دو روش آن بيان کرده است، 8- ابوالوفاي جوزجاني ( 328-388 ق ) مؤلف المجسطي که در آن قاعده هاي مهم مثلثات ثابت شده و در مسائل متعدد و متنوع کاربرد يافته است و کتاب في مايحتاج اليه الصانع من اعمال الهندسه که درباره ي هندسه ي عملي است، 9- ابوالعباس فضل بن حاتم تبريزي ( نيمه ي دوم سده ي سوم و اوايل سده ي چهارم هجري ) که شرحي بر کتاب اقليدس نوشت، 10- ابوسهل کوهي ( م 405 ق ) که از برجسته ترين علماي جبر اسلامي است و تحقيق کاملي در معادلات سه جمله اي درجه ي دوم کرده است، 11- کوشيار گيلي ( 330 - اوايل سده ي پنجم ق ) مؤلف کتاب في اصول الهندسه، 12- ابوريحان بيروني ( 362-442 ق ) که از 37 جلد اثر موجود وي 22 جلد آن درباره ي رياضيات و نجوم و احکام نجوم است، 13- عمر خيام ( 439-526 ق ) که مقالة في الجبر و المقابله او از شاهکارهاي رياضي اسلامي است، 14- خواجه نصيرالدين طوسي ( 597-672 ق ) (4).
علوم رياضي را علوم تعاليم يا علوم عددي مي گفتند. عده اي از مسلمانان برخي از علوم طبيعي بويژه فيزيک و شيمي قديم را نيز جزو علوم تعليمي مي آوردند و علوم رياضي خاص را علم عدد ( حساب )، جبر و هندسه و مثلثات ( انساب )، علم فلک و غنا ( موسيقي ) مي دانستند (5). در علم حساب، کندي، اخوان و الصفاء ابوبکر محمد بن حسن کرجي ( م حدود 420 ق ) صاحب کتاب الکافي في علم الحساب و الفجر في در جبر و مقابله و قاضي ابوالحسن نسوي صاحب کتاب « المقنع » را مي توان نام برد (6).

[1] ابن شاهويه، ابوبکر محمد بن احمد بن علي بن شاهويه

نام: محمد
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]
اسم اشهر: ابن شاهويه
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 362 ق، نيشابور
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: رياضيات، فقه و نجوم

سرگذشتنامه:

او رياضيدان و فقيه شافعي ايراني است. وي علاوه بر آگاهي از دقايق مذهب شافعي در زمان خود، در محاسبات نجومي، ترسيم اشکال کتاب اقليدس و علم حساب نيز يگانه بود ( صميري، 170 ). ابن شاهويه مدتي در نيشابور اقامت داشت، سپس به بخارا رفت و در مدرسه ي ابوحفص فقيه به تدريس پرداخت. سپس به نيشابور بازگشت و از آنجا به فارس رفت و در آنجا به قضا پرداخت. اما سرانجام در نيشابور ساکن شد و در همانجا درگذشت. از اطلاعات مختصري که درباره ي وي در دست است، برمي آيد که داراي مقام اجتماعي و علمي برجسته اي بوده است. صيمري مي نويسد که چون عضدالدوله او را با گروهي از فقيهان به بخارا به رسالت فرستاد، شهرهاي خراسان را به احترام او آذين بستند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 62-61، حاشيه سبکي 3 / 78.

[2] ابن هيثَم، ابوعلي حسن ( محمد؟ ) بن حسن ( حسين؟ ) بن هيثم بصري

نام: حسن ( محمد؟ )
نام پدر: حسن ( حسين؟ )
کنيه و لقب: ابوعلي
اسم اشهر: ابن هيثم
سال و محل تولد: 354 ق [ن.م]
سال و محل وفات: در حدود 430 ق يا پس از آن در قاهره
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و فيزيک ( علم الحيل )
شاگردان: از ميان شاگردان ابن هيثم در طول سال هايي که به تدريس اشتغال داشت، فقط دو تن را مي شناسيم: ابوالوفاء مبشرين فاتک دانشمند مصري که نزد ابن هيثم به تحصيل رياضي پرداخت و يکي از بزرگان سمنان به نام سرخاب ( سهراب ).
مناصب و مقام ها: وي در بصره شغل ديواني داشت که از آن به وزارت بصره تعبير شده است.

سرگذشتنامه:

به رغم شهرت عظيم ابن هيثم، اطلاعات مبسوطي درباره ي دوران هاي مختلف زندگي، خاصه تحصيلات و استادان او در دست نيست. ابن هيثم اصلاً از بصره برخاست. به روايت قفطي ابن هيثم چنانکه خود اشاره کرده است، پس از مشاهده ي اختلاف مردم در راه هاي وصول به حقيقت، به بررسي آرا و عقايد گوناگون براي يافتن راهي مطمئن به سوي حق پرداخته و چون طرفي برنبسته، سرانجام به اين اعتقاد گرويده که جز از طريق دانشي که عنصرش امور حي و صورتش امور عقلي باشد، يعني طبيعيات و الهيات و منطق، نمي توان به حق دست يافت. چنين مي نمايد که وي از اين پس به تحصيل علوم طبيعي و فلسفي همت گماشت، اگرچه به مراتب تحصيلي خود هيچ اشاره اي نکرده است. به روايت شيخ علم الدين قيصر بن ابي القاسم مهندس، ابن هيثم در بصره که در آن سال ها زير فرمان آل بويه ي عراق بود، شغلي ديواني داشت که از آن به وزارت بصره تعبير شده است و چون پرداختن به علم را از آن کار دوست تر مي داشت، سرانجام تظاهر به جنون کرد تا وي را عزل کند و سپس به مصر رفت. به گفته ي قفطي ( ص 166، 167 ) سفر ابن هيثم به مصر به تشويق و وعده ي الحاکم فاطمي فرمانرواي مصر روي داد و البته بعيد نيست که ابن هيثم اصلاً به اميد اجراي طرح خود براي تنظيم آب نيل و برخورداري از کرم الحاکم آن تمهيد را انديشيده باشد. بيهقي بر آن است که ابن هيثم رساله اي درباره ي تنظيم آب نيل نوشت و به مصر رفت، اما الحاکم از همان آغاز ورود او پس از بررسي طرح مذکور آن را کم فايده و پرهزينه خواند و با ابن هيثم درشتي کرد و ابن هيثم از بيم خليفه شبانه به شام گريخت و به خدمت يکي از امراي آن ديار درآمد و از آن پس يکسره به کارهاي علمي پرداخت.
ابن هيثم را بايد پيشرو دانشمندان اهل تجربه و آزمايش به معناي دقيق آن خواند، زيرا وي در نظريات علمي خود بويژه در بررسي هاي نورشناسي و مسئله ي اِبصار، به درستي از استقرا و تمثيل و قياس سود مي جست. وي علاوه بر رياضيات و نورشناسي، در فنوني چون کلام، مابعدالطبيعه، منطق، ادب اخلاق و موسيقي ماهر بود و خلاصه در قوانين نظري و امور کلي پزشکي دستي قوي داشت. ولي به طبابت نپرداخت. بيهقي او را بطلميوس ثاني لقب داده و از زهد و دينداري او ياد کرده است. ابن هيثم به زبان عربي مسلط بود و خطي خوش داشت.

آثار:

چند اثر از مهم ترين آثار او عبارتند از: آلة لفحص الضوء و انکساره، استخراج ارتفاع القطب علي غاية التحقيق، استخراج عمدة الجبال، استخراج سمت القبلة في جميع المسکونة، مقالة مختصرة في الاشکال الهلالية و مقالة مستقصاة في الاشکال الهلالية، اضواء الکواکب، برکار الدوائر العظام يا استعمال برجل ( برکار ) لرسم الدوائر العظام، تربيع الدائرة، حرکة القمر، حل سکوک حرکة الالتفاف، رسالة في صورة الکسوف، رسالة في مساحة المجسم المکافي، الضوء، ضوء القمر، المرايا المحرقة بالدوائر، المرايا المحرقة بالقطوع، المناظر، الشکوک علي بطلميوس و مقالة في هيئة العالم.
اضافات: جايگاه ابن هيثم در تاريخ علم: خاورشناسان اروپايي به پژوهش هاي گسترده اي درباره ي آثار ابن هيثم پرداخته و با ابراز شگفتي بسيار توانايي هاي اين دانشمند نوآور را تحسين کرده و مقام او را در تاريخ علم بسيار والا شمرده اند. کارل شوي در مقدمه ي ترجمه ي رساله ي استخراج سمت القبلة درباره ي وي گويد: نوشته هاي ابن هيثم نشان مي دهد که اين دانشمند با تبحر بسيار توانسته است مسائل دشوار مثلثات را نيز از راه هاي صرفاً هندسي حل کند. ابن هيثم مبتکر روش هاي تجربي است و آزمايش علمي بعنوان و يکي از وسايل سيستماتيک کار دستاورد ابن هيثم است. خاورشناسان دقت ابن هيثم را در مقاله ي الشکوک علي بطلميوس ستوده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 212-211؛ تاريخ الحکماي قفطي، 165.

[3] ابوجعفر خازن، محمد بن حسين صاغاني خراساني

نام: محمد
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوجعفر [ن.م]
اسم اشهر: ابوجعفر خازن
سال و محل تولد: حدود 290 ق صاغان قريه اي در حوالي مرو
سال و محل وفات: 360 ق، ري
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و نجوم

سرگذشتنامه:

از زندگي و برخي خصوصيات وي اطلاع دقيقي در دست نيست. به گفته ي « ويدمان » ابوجعفر نخست به فراگيري مسائل اعداد و رياضيات پرداخت، سپس نجوم آموخت و سرانجام به مسائل فلسفي روي آورد. وي آلات نجومي مي ساخت و در بکار بردن آنها تبحر داشت. او در مثلثات نيز تحقيق مي کرد. وي نزد رکن الدوله منزلت ويژه اي داشت و از حمايت ابن عميد وزير او نيز برخوردار بود. وي زماني که بين امير نوح ابن نصر ساماني و رکن الدوله ي ديلمي جنگ درگرفت، از جانب رکن الدوله مأمور عقد صلح شد و به تدبير وي مقرر گرديد سالانه 200/000 دينار به امير ساماني بپردازد. ابوجعفر تمام عمر يا اواخر عمر را در ري بسر برد.

آثار:

آثار يافت نشده: تفسير المجسطي، زيج الصفائح، سرالعالمين يا کتاب العالمين، في الابعاد و الاجرام، المدخل الکبير الي علم النجوم و برخي کتاب الآلات العجيبة الرصدية را که از ابوالفتح عبدالرحمن منصور خازني است به ابوجعفر نسبت داده اند.

آثار خطي:

اصلاح کتاب المخروطات، البرهان علي الشکل من کتاب بني موسي، تفسير صدرالمقالة العاشرة من کتاب اقليدس و في استخراج خطين متوالية متناسبة من طريق الهندسة الثابثة.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 299-298.

[4] ابوالحسن اهوازي، احمد بن حسين

نام: احمد
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]
اسم اشهر: ابوالحسن اهوازي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: رياضي و نجوم

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت، وفات و جزييات زندگي وي اطلاعي در دست نيست. وي رياضيدان و منجم ايراني سده هاي 4 و 5 ق است.

آثار:

تنها اثر موجود اهوازي کتابي است با عنوان شرح المقالة العاشرة من کتاب اقليدس

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 331-330.

[5] ابوالحسن شمسي هروي

نام: [ن.م]
نام پدر: [ن.م]
کنيه و لقب: ابوالحسن
اسم اشهر: ابوالحسن شمسي هروي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: رياضيات

سرگذشتنامه:

او رياضيدان ايراني سده ي 4 ق. است. از آنجا که احمد بن عبدالجليل سجزي ( ح ک 330-415 ق ) رياضيدان و منجم معروف از وي نام مي برد، به نظر مي رسد که او در همان زمان يا شايد پيشتر از آن مي زيسته است. ابوالحسن هروي داراي روشي براي تثليث زاويه است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 343.

[6] ابوعلي حبوبي، حسين بن حارث حبوبي خوارزمي

نام: حسين
نام پدر: حارث
کنيه و لقب: ابوعلي، خوارزمي
اسم اشهر: ابوعلي حبوبي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و فقه
مناصب و مقام ها: قضاوت

سرگذشتنامه:

از زندگي ابوعلي آگاهي چنداني در دست نيست، جز اينکه رياضيدان، قاضي و فقيه ايران سده ي 4 ق بوده است.

آثار خطي: الاستقصاء و التجنيس في علم الحساب.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 36.

[7] علي بن احمد انطاکي

نام: علي
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: مجتبي، ابوالقاسم
اسم اشهر: انطاکي
سال و محل تولد: [ن.م]، انطاکيه
سال و محل وفات: 376 ه‍ [بغداد]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: رياضيات

سرگذشتنامه:

او از رياضيدانان قرن چهارم هجري و در اصل از انطاکيه است و در بغداد ساکن شد و از علاقه مندان عضدالدوله ي ديلمي است و در علم اعداد و حساب و هندسه تأليفاتي دارد.

آثار:

استخراج التراجم، تخت کبير در حساب هندي، تفسير اقليدس، مکعبات و الموازين العدديه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 118.

[8] صابي، ابراهيم بن هلال بن ابراهيم بن هدون يا زهرون

نام: ابواسحاق، حراني
نام پدر: هلال
کنيه و لقب:
اسم اشهر: صابي
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: 348 ه‍، بغداد
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: تاريخ،‌ شعر، ادب، لغت، رياضيات و نجوم
مناصب و مقام ها: کتابت انشاء خليفه

سرگذشتنامه:

صناعت کتابت و انشا و ترسل او، بر کمالات ديگرش غالب بوده و در بغداد از طرف خليفه ي عباسي و سلطان عزالدوله ي بختيار بن معزالدوله، کتّاب انشاء و منش رسائل بود. در حين ترسل و کتابت مطلبي از وي درباره ي عضدالدوله صادر گرديد که سبب رنج خاطر و کينه و عداوت قلبي وي گرديد. وقتي عزالدولة در سال 367 هجرت مقتول و بغداد مسخر عضدالدوله گرديد دستور داد او را حبس و لگدکوب پاي پيلانش نمايند تا در سال 371 به خاطر شفاعت بعضي از خيرخواهان، از آن تصميم منصرف گرديد،‌ به شرط آنکه صابي نيز تاريخ دولت ديالمه را بنگارد. سپس صابي در زندان، تاريخ آن دولت را به نام عضدالدوله تأليف و به تاج المآثر موسوم گردانيد و وفات صابي در روز دوشنبه يا پنجشنبه دوازدهم شوال سيصد و هشتاد و چهارم هجرت در بغداد واقع شده و صاحب بن عباد، سيد رضي و مرتضي قصيده اي در مرثيه اش گفته اند.

آثار:

تاج المآثر، تاريخ تاجي و جواب سئوالات.

اضافات:

گويند مردم زبان طعن و ملامت به سيد رضي گشودند که مانند تو شريف قريشي را نشايد که کافري را مرثيه گفته باشي، در جواب گفت مرثيه ي من بر فضل و کمال اوست نه بر فوت جسد او. گويند قصيده ي سيد رضي حاوي 80 بيت مي باشد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 413.

[9] تنوخي، شيخ ابوالقاسم علي بن محمد بن ابن الفهم

نام: علي
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالقاسم
اسم اشهر: تنوخي / قاضي تنوخي
سال و محل تولد: 271 ق، انطاکيه
سال و محل وفات: 343 ق، بصره
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: شعر، لغت، ادب، نجوم و هندسه
استادان: حسن بن احمد بن حبيب کرماني، احمد بن محمد انطاکي، فضل بن محمد عطار انطاکي، حسن بن طيب شجاعي، عمر بن ابي غيلان ثقفي، ابوبکر بن داوود، حسين بن عبدالله قطان، کسائي، ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي و ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان
مناصب و مقام ها: قضاوت بصره و اهواز

سرگذشتنامه:

مقدمات و فنون ادب و فقه حنفي را در زادگاهش انطاکيه فراگرفت و در سال 306 ق وارد بغداد گرديد. فقه و حديث را از علماي بغداد آموخت و نيز نجوم و هيئت را از کسائيِ منجم و نحو را از ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي، ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان فراگرفت و به مقام عالي علمي نائل گرديد. وي چند سال نيز مقام قضاوت بصره و اهواز را داشت. سپس از بصره به شام رفت و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت و او مقدمش را گرامي داشت و تنوخي اشعاري در مدح او سرود. سيف الدوله نامه اي به دربار عباسي و آل بويه نگاشت و از آنها خواست تا او را احترام کرده و منصبي بزرگ به او اعطا کنند. وي به بغداد بازگشت و مورد احترام واقع گرديد و روابطي دوستانه با مهلبي وزير معزالدوله ي ديلمي و المطيع لامرالله خليفه ي عباسي داشت. خطيب بغدادي که از شاگردان تنوخي صغير نوه ي صاحب ترجمه است، به شرح حال وي پرداخته است. در تاريخ بغداد نسبت او را تا عمرو بن فهم بن تيم الله از ملوک تنوخ از شهرهاي يمن ضبط کرده است.

آثار:

قصيده ي معروف بائيه، العروض و کتاب علم القوافي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 122؛ دهخدا، ص 524؛‌ ريحانة الادل، 1 / 225.

[10] ابراهيم بن سنان بن ثابت بن قرة بن مروان بن ثابت حراني

نام: ابراهيم
نام پدر: سنان
کنيه و لقب: ابواسحاق
اسم اشهر: حراني
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: ( 335-338 ق )، [ن.م]
مذهب و شريعت: صابئي
رشته ي علمي و تخصص: طب، رياضيات و فلسفه

مناصب و مقام ها: وي از طرف خليفه، به امتحان مراتب علمي و عملي اطباي وقت نامزد گرديده بود.

سرگذشتنامه:

در سال 333 ه‍ که نوبت خلافت به مستکفي بالله بيست و دومين خليفه ي عباسي رسيد، از طرف خليفه به امتحان مراتب علمي و عملي اطباي وقت نامزد گرديده و او هم در تمام امتحان يکي از ايشان را سزاوار اين عمل شريف نديده ولکن محض افشا نکردن اسرار به همين عذر متمسک گرديد که طبيب حاذق در صورت خطا در معالجات خود ضامن و عهده دار است تا چه رسد به غير حاذق و شکي نيست که تصديق طبيب نيز در مورد خطا مورد ضمانت مي باشد. سبب عذر وي پذيره ي مقام خلافت گرديده و معلوم شد که اکثر آن جماعت از هر دو قسمت علمي و عملي طب بي بهره و عاري و بجز تعقيب ثروت و مالداري کاري ندارند. اينک عمل امتحان ايشان به عهده ي ابوسعيد يمامي موکول گرديده، بالجمله، اين دانشمند يگانه، روزگار خود را به تدريس و تأليف مي گذرانيد.

آثار:

تعريف طب و فوائد آن، چهل و يک مسئله ي هندسيه از مشکلات آن فن، حفظ الصحة در اوقات مرض عمومي، زبدة الحکم، المقالات و الرسائل، نخبة الحکم، هندسه ي سيزده مقاله و غير اينها.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 318.

[11] ابوالخير جرائحي

نام: [ن.م]
نام پدر: [ن.م]
کنيه و لقب: ابوالخير
اسم اشهر: ابوالخير جرائحي
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: [ن.م]، [بغداد]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: طب
مناصب و مقام ها: رياست بخش جراحي بيمارستان عضدالدوله ي ديلمي در بغداد

سرگذشتنامه:

وي در بغداد زاده شد و همانجا پرورش يافت. ابويعقوب اهوازي از معاصران وي بوده است. ابوالخير، صاحب نام بود، چون عضدالدوله ي ديلمي بيمارستان عضدي بغداد را بنيان کرد، ابوالخير از جمله پزشکان و متخصصان مشهوري بود که براي طبابت در اين بيمارستان به بغداد فراخوانده شد و نخستين کسي بود که رياست بخش جراحي اين بيمارستان را برعهده گرفت. گفته اند که ابوالخير در آن زمان کهنسال بوده است. وي در ساختن روغن ها و مرهم ها مهارت خاصي داشت.

آثار:

وي اثري از خود بر جاي نگذاشته است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 438، تاريخ الحکماي قفطي، 407؛ فيلسوف الدوله، 1 / 115.

[12] ابوسَهل مسيحي، عيسي بن يحيي مسيحي جرجاني

نام: عيسي
نام پدر: يحيي
کنيه و لقب: ابوسهل
اسم اشهر: ابوسهل مسيحي
سال و محل تولد: [ن.م] جرجان
سال و محل وفات: پس از 400 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسيحي
رشته ي علمي و تخصص: طب، فلسفه، نجوم و رياضيات
شاگردان: ابن سينا و ابوريحان بيروني

سرگذشتنامه:

از زندگي وي آگاهي اندک در دست است. ابوسهل در جرجان زاده شد و سال هاي نخست زندگي خود را در بغداد گذراند و در همانجا به فراگيري دانش هاي زمان خود پرداخت. ابوسهل سپس به گرگانج رفت و به دربار ابوعلي مأمون بن محمد خوارزمشاه راه يافت و به زودي به مقام بلندي رسيد. بنابر روايت نظامي عروضي، ابوسهل به همراه ابونصر منصور بن عراق، بيروني، ابن سينا و ابن خمار در فرمانروايي مأمون بن مأمون و وزارت ابوالحسين سهيلي در دربار خوارزمشاه گرد آمده بودند. ابوسهل را استاد ابن سينا در پزشکي دانسته اند. بسياري بر چيره دستي او در پزشکي تأکيد داشته اند و حتي برخي او را برتر از ابن سينا دانسته اند. ابوسهل در فلسفه نيز جايگاهي ويژه داشت. فخرالدين رازي وي را در زمره ي بزرگترين فيلسوفان دنياي اسلام آورده است. از ابوسهل کتابي در رياضيات و ستاره شناسي به دست نيامده است، اما با توجه به سخنان ابن سينا و نامه هايي که ابوسهل براي بيروني نوشته، مي توان دريافت که ابوسهل بر اين دانش ها نيز آگاهي گسترده داشته است.

آثار چاپي:

اصناف العلوم الحکمية ابوسهل اين رساله را براي ابوالحسن سهلي ( سهيلي ) نوشته و در آن شاخه هاي گوناگون دانش ها را برشمرده است.

آثار خطي:

رسالة الادوية، ارکان العالم، اصول علم النبض، اظهار حکمة الله تعالي في خلق الانسان، تحقيق امرالوباء و الاحتراز و اصلاحه اذا وقع، يا به اختصار في الوباء، تحقيق سوء المزاج، تلخيص السماء و العالم، الطب الکلي، فوائد الشعر يا فوائد من قول عيسي بن يحيي المسيحي في الشعر، المائه [في صناعة الطب]، رسالة في ماهية الجدري و تدبيره، مبادي الموجودات الطبيعة و نوادر الحکماء.

آثار يافت نشده:

مبادي الهندسه، رسوم الحرکات في الاشياء ذوات الوضع، سکون الارض او حرکتها،‌ التوسط بين ارسطوطاليس و جالينوس في المحرک الاول، دلالة اللفظ علي المعني، سبب برد ايام العجون، علة التوبة (؟) التي تستعمل في احکام النجوم، آداب صحبة المملوک، قوانين الصناعة، دستور الخط ( احتمالاً درباره ي قواعد خوشنويسي )، الغزليات الشمسية و النرجسية.
آثار ديگر گم شده ي وي عبارتند از: کتابي درباره ي نفس و ترجمه ي آن، اختصار المجسطي و تعبير الرؤيا.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 575-574، عيون الانباء في طبقات الاطباء، 1 / 327.

[13] حسن بن عبدالله بن مرزبان

نام: حسن
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوسعيد
اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 368 ه‍، بغداد
مذهب و شريعت: حنفي
رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب،‌ لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )
استادان: ابن السراج و ابن دريد
مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه

سرگذشتنامه:

از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.

آثار:

اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة‌، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 274.

[14] محمد بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم مجاب ابن امام موسي بن جعفر صادق

نام: محمد
نام پدر: ابي احمد حسين طاهر
کنيه و لقب: ابوالحسن، رضي
اسم اشهر: سيد رضي / ذوالحسبين / شريف رضي
سال و محل تولد: 359 ه‍، شنط
سال و محل وفات: 406 ه‍، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني و تفسير، ترجمه، شعر، ادب و حديث
استادان: شيخ ابواسحاق ابراهيم بن احمد بن محمد طبري، ابن السيرافي نحوي، ابوالفتح عثمان بن جني، علي بن عيسي ربعي، ابوعبدالله محمد بن عمران، قاضي عبدالجبار معتزلي بغدادي، ابوحفص کتاني، عمر بن ابراهيم بن احمد قاري و شيخ مفيد.
مناصب و مقام ها: اميرالحاج و نقيب النقباء

سرگذشتنامه:

سيد رضي انجب سادات عراق و ابدع زمان بوده است. سيد بعد از وفات پدر خود اميرالحاج و نقيب النقباء و مرجع تظلمات بوده، بلکه در حال حيات پدر نيز در سال 380 ه‍ در 21 سالگي، انجام وظايف مناصب مذکوره، به عهده ي او مفوض گشته و از کثرت شهامت و عزت نفس از هيچکس صله و جايزه قبول نکرده است و جايزه هاي آل بويه را نيز با آن همه مبالغه و اصراري که داشته اند، رد کرد. در حوالي 10 سالگي شروع به گفتن شعر کرد به اشعر طالبيين و اشعر قريش يا به اشعر عرب موصوف بوده، نسب او با پنج واسطه به امام موسي بن جعفر (عليه السلام) مي رسد.

آثار:

اخبار قضاة بغداد، منتخب شعر ابن الحجاج، انشراح الصدر « منتخب اشعار »، تعليق الايضاح، تعليق خلاف الفقهاء، تفسير القرآن، تلخيص البيان عن مجازات القرآن، الحسن من شعر الحسين، زيادات في شعر ابي تمام، طيب الخيال، مادار بينه و بين ابي اسحاق الصابي من الرسائل، مجازات الآثار النبويه، مجازات الحديث، مختار شعر ابي اسحق صابي، نهج البلاغه و الخصائص ( خصائص الائمة ).

آثار چاپي:

حقائق التنزيل ( 1355 ه‍ ) در نجف اشرف، ديوان شعر در مصر، بيروت و بمبئي، مجازات الآثار النبويه ( 1328 ه‍ ) و نهج البلاغه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 259/2.

[15] عبدالقاهر بن طاهر بغدادي

نام: عبدالقاهر
نام پدر: طاهر
کنيه و لقب: ابومنصور [ن.م]
اسم اشهر: بغدادي
سال و محل تولد: [340 ق، بغداد]
سال و محل وفات: 429، اسفراين
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، رياضي، حديث و ادب
استادان: ابواسحاق ابراهيم بن محمد اسفرايني
شاگردان: ناصر مروزي و ابوالقاسم قُشيري

سرگذشتنامه:

از محل و سال ولادت او اطلاعي در دست نيست. بطوري که از نسبتش برمي آيد، احتمالاً در بغداد و در حدود سال 340 ق زاده شده و به همراه پدرش طاهر بن محمد به نيشابور رفته و در آنجا سکني گزيده است. بغدادي از قبيله ي تميم بود و بدين سبب او را تميمي نيز خوانده اند. علاقه ي فراوان وي به يادگيري علوم و فنون مختلف به حدي بود که توانست در چندين علم از جمله فقه، کلام، حساب، ادبيات و حديث تبحر يابد و به تدريس بپردازد. بنابر گزارش صريفيني ( ص 545-546 ) ابومنصور در 429 بناچار نيشابور را به قصد اسفراين ترک کرد و در همان سال در آنجا از دنيا رفت و در کنار استادش ابواسحاق به خاک سپرده شد.

آثار:

فضائح الکرامية،‌ الفرق بين الفرق، نفي خلق القرآن، الصفات، الايمان و اصوله، ابطال القول التولد، الناسخ و المنسوخ، فضائح المعتزله، بلوغ المدي عن اصول الهُدي، تأويل متشابه الاخبار و الآيات، العماد في مواريث العباد، مفتاح ابن القاص، الدوريات في الطهارات و تفضيلُ الفقير الصابِرِ علي الغَنيِّ الشاکِر.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 3 / 572.

[16] ابن اعلم، ابوالقاسم علي بن حسن علوي

نام: علي
نام پدر: حسن
کنيه و لقب: ابوالقاسم، علوي
اسم شهر: ابن اعلم
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 374 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضي

سرگذشتنامه:

او از احفاد جعفر طيار است. در بغداد علم آموخت و سپس به خدمت عضدالدوله پيوست و نزد او حرمت و مکانتي بسزا يافت و عضدالدوله کارهاي ملک با مشورت و مصلحت انديشي او انجام مي داد. پس از عضدالدوله، جانشين او صمصام الدوله چنانکه شايد، رعايت مقام او نکرد و او عزلت گزيد و به تصنيف زيج و ديگر کتب خويش پرداخت. به گفته ي قفطي، زيج او تا زمان او مورد توجه بوده است و شهرزوري تقويم کوکب مريخ زيج ابن اعلم را اصح تقاويم مي شمرد و نزديکتر به تحقق مي دانست. گويند از کثرت مطالعات، اختلالي در او راه يافته و در آن حال زيج خويش به دجله افکند و ارباب فن، زيج متداول او را از مسوده ها و نسخ سقيم نقل کردند. هنگام بازگشت از حج در منزل عسيله روز يکشنبه هشتم محرم درگذشت.
منابع و مآخذ: دهخدا، 1 / 331.

[17] ابونصر قمي، حسن بن علي

نام: حسن
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]
اسم اشهر: ابونصر قمي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 366 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: نجوم

سرگذشتنامه:

وي مدتي در خدمت فخرالدوله ي ديلمي بسر مي برده و زمان شهرياري وي را بر پايه ي نجوم پيش بيني کرده است و اگر بتوان فرض کرد که اين پيش بيني پس از درگذشت رکن الدوله و به هنگام بروز اختلاف و جنگ ميان فرزندان وي يعني در دوران نگراني فخرالدوله از آينده ي خويش رخ داده است، مي توان تصور کرد که ابونصر چند سالي پس از آن نيز زنده بوده است.
آثار خطي: المدخل الي علم احکام النجوم يا البارع الي احکام النجوم.
منابع و مآخذ: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 321.

[20] بوزجاني، ابوالوفاء محمد بن محمد بن يحيي بن اسماعيل بن عباس

نام: محمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالوفا، حالب، مهندس
اسم اشهر: بوزجاني
سال و محل تولد: 328 ق، بوزجان
سال و محل وفات: [ن.م] بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: نجوم، رياضيات و سياست
استادان: ابوعمر و مغازلي، ابوعبدالله محمد بن عنبسه
همفکران و رقيبان: ابوريحان بيروني
مناصب و مقام ها: سرپرستي بيمارستاني در بغداد

سرگذشتنامه:

در بوزيجان به دنيا آمد. حساب و علم اعداد را نزد عموي خود، ابوعمرو مغازلي و دايي خود ابوعبدالله محمد بن عنبسه آموخت و در 348 ق به بغداد مهاجرت کرد و در آنجا اقامت گزيد و در همانجا درگذشت. از جمله معدود آگاهي هايي که از خروج بوزجاني از بغداد وجود دارد،‌ ديدار اوست با ابوحيّان توحيدي در شهر ارجان که پيش از 358 ق روي داده است. بوزجاني در بغداد علاوه بر کارهاي علمي از جمله رصدها و پژوهش هاي ستاره شناختي، به امور ديواني نيز مي پرداخت. بوزجاني در 360 ق در مجلس مناظره اي که در دربار عزالدوله ميان دو تن از متکلمان عصر برپا شده بود، حضور داشته و در سال 362 ق به همراه هيأتي براي آگاه کردن عزالدوله بختيار از اوضاع بحراني بغداد، به کوفه رفته است. بوزجاني در بغداد سرپرستي بيمارستاني را نيز برعهده داشته است و در دومين ديدار بين ابوحيان توحيدي و بوزجاني که در 370 ق در بغداد اتفاق افتاد، ابوالوفا که از وضع بد مالي ابوحيان باخبر شده بود، او را در همين بيمارستان بکار گماشت.

آثار:

تفسير کتاب خوارزمي في الجبر و المقابلة، تفسير ديوفنطس في الجبر، البراهين علي القضايا التي استعمل ديوفنطس في کتابه و علي ما استعمله هو في التفسير، استخراج ضلع المکعب و مال المال و ما يترکيب منهما و زيج الکامل، زيج الواضح.

آثار چاپي:

المجسطي، في مايحتاج اليه الصانع من اعمال الهندسه، في ما يحتاج اليه الکتاب و العمال و غيرهم من علم الحساب، زيج شامل: رسالة في اقامة البرهان علي الدائر من الفلک، رساله النسب و التعريفات، رسالة في الحساب و رسالة في الاصطلاحات الرياضية.

آثار خطي:

رسالة في جمع اضلاع المربعات و المکعبات و اخذ تفاضلهما، رسالة الارثما طيقي، رسالة في معرفة الابعاد بين المساکن، قوس قزح، جواب ابن الوفا محمد بن محمد البوزجاني عما سأله الفقيه ابوعلي بن حارث الجوبي عن ايجاد مساحة المثلث بدلالة الاضلاع بدون معرفة الارتفاع، في عمل المسطرة و البرکار و الکونيا و شرح مجسطي.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 4 / 351.

[21] صاغاني، احمد بن محمد صاغاني

نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوحامد
اسم اشهر: صاغاني
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: 379 يا 395 ه‍ ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضيات

سرگذشتنامه:

او از کساني است که در دوره ي اسلامي مقن و مروج اسطرلاب و نجوم و هندسه مي باشد. در علم اسطرلاب و ساختن اجزا و آلات رصديه متخصص بوده و بيانات او محل رغبت و استفاده ي افاضل عصر خود بوده و در نزد خلفاي عباسيه و ملوک ديالمه نيز بسيار محترمانه مي زيسته است. چون شرف الدوله پسر عضدالدوله ديلمي وارد بغداد شد و ويجن بن رستم کوهي را به عمل رصد کواکب برگماشت، صاغاني نيز حسب المقرر از راصدين بوده و شرحي بر صحت و درستي آن عمل بنگاشت.
منابع و مآخذ: ريحانة الادب، 2 / 451.

[22] غلام زحل، ابوالقاسم عبدالله بن حسن

نام: عبدالله
نام پدر: حسن
کنيه و لقب: ابوالقاسم، [ن.م]
اسم اشهر: غلام زحل
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 376 ه‍ [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: نجوم و حساب

آثار:

احکام النجوم، الاختيارات، الاصول المجردة، التيسيرات و الشعاعات.

 

منابع و مآخذ: ريحانة الادب، 3 / 161.

[23] ويژن بن بن رستم کوهي

نام: ويژن
نام پدر: رستم
کنيه و لقب: ابوسهل، طبري
اسم اشهر: ويژن رستم کوهي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 405 ق
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضيات
همفکران و رقيبان: قاضي ابوبکر بن صبر، قاضي ابوالحسن الخوزي، ابواسحاق ابراهيم بن هلال، ابوسعد فضل بن يونس نصراني، ابوالوفا محمد بن محمد حاسب، ابوحامد احمد بن محمد صقاني، ابوالحسن محمد بن محمد سامري و ابوالحسن مغربي.

سرگذشتنامه:

او منجم، فاضل کامل و عالم به علم هيئت و صنعت آلات ارصاد بود. شهرت او به روزگار آل بويه و ايام امارت عضدالدوله و بعد از آن است. وقتي شرف الدوله به بغداد آمد و برادرزاده ي خود صمصام الدوله را از بغداد براند و بر وي مستولي گشت، در سال 378 ق امر کرد تا کواکب سبعه را در مسير و تنقل و بروج آنان بدان مثال که به روزگار مأمون منجمان وقت کرده بودند، رصد کند و اين کار به عهده ي ويژن رستم کوهي قرار گرفت. اين مرد به هندسه و هيئت معرفتي تمام داشت. قطب الدين عزالدين لاري در کتاب حل و عقد نجوم بسياري از کليات نجوم را از ابوسهل نقل کرده است.
آثار: مراکز الاکر و کتاب الاصول الي نحو کتاب اقليدس که ناتمام مي باشند، کتاب البرکار التام در دو مقاله، کتاب صنعة الاسطرلاب بالبراهين در دو مقاله، احداث النقط علي الخطوط، المنطقتين في توالي الحرکتين انتصاراً لثابت بن قره، مراکز الدوائر علي الخصوص من طريق التحليل دون الترکيب، الزيادات علي ارشميدوس في المقالة الثانيه، رسالة في استخراج الصلع المسبع في الدائره، اخراج الخطين علي نسبة، الدوائر المتماسه من طريق التحليل.
منابع و مأخذ: دهخدا، 1 / 712، 15 / 23262، تاريخ الحکماء قفطي، 75-79.

پي‌نوشت‌ها:

1. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم. محقق علي دحروج بيروت، مکتبة لبنان، ناشرون 1998. ص 982.
2. تجلي پور
3. غلامحسين مصاحب
4. حسن انوشه: فرهنگنامه ادبي فارسي. دانشنامه ادبي فارسي. تهران. سازمان چاپ و انتشارات. 1376، ص 728.
5. همان، صص 729-731.
6. همان، ص 276.
نيز نک به علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران. تهران. مرکز اسناد و خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه، 1382. بخش اول رياضيات.

منبع مقاله :
فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول